2- عدم آشنايي نسبت به نقش قرآن در زندگي انسان
هر قدر انسان نسبت به عظمت و منزلت قرآن و نقش آن در زندگي خويش جاهل باشد، به همان ميزان شوق وذوق او در اطاعت از آن كمتر خواهد شد؛ وقتي انسان نداند كه اين كتاب چه فايده و بركاتي براي او دارد، به يقين رغبتي در توجه و پيروي از آن نشان نميدهد.
امام خميني (ره) با موضع گيري شديد در برابر جرياني كه قرآن و اسلام را از احكام سياسي ـ اجتماعي تهي ميداند ميفرمايد:
«بايد به اين نادانان گفت كه: قرآن كريم و سنّت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر كه در حكومت و سياست، احكام دارند، در ساير چيزها ندارند، بلكه بسياري از احكام عبادي اسلام، عبادي سياسي است كه غفلت از آنها اين، مصيبتها را به بار آورده است. پيغمبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان».(3)
3-فرهنگ و آداب و رسوم
قرآن در بين ما حضور دارد و محبوب است؛ اگر چه مهجور است. مردم قرآن را تلاوت ميكنند و تا اندازهاي به آن آشنا هستند، امّا بيشتر براي قصد ثواب و اموات خوانده ميشود و اين در فرهنگ ما رواج دارد.
4-غفلت
از جمله اموري كه موجب مهجوريت قرآن ميشود، غفلت است. اهميت غفلت نسبت به اطاعت و پيروي از قرآن، كمتر از غفلت از ياد خدا نيست، زيرا قرآن كتابي است كه سرنوشت خوب و بد پيشينيان را جهت بهرهمندي از جنبههاي مختلف تاريخ براي هر نسل و هر عصري بيان داشته است، تا انسان از اين گنجينة الهي در جهت خودسازي استفاده نمايد، عوامل پيروزي و شكست، اسباب سعادت و بدبختي همه و همه در اين تحفة الهي نهفته است.
5-حجابهاي بين انسان و قرآن
از جمله عواملي كه زمينه مهجوريت قرآن را فراهم ميسازد حجابهايي است كه انسان ميان خود و قرآن ايجاد مينمايد به گونهاي كه در عين ارتباط با قرآن، از درك معارف و حقايق آن، محروم ميشود؛ بدين صورت از فيض گسترده قرآن بيبهره ميماند.
اما این حجاب ها چیست؟
الف. آلودگي به گناه:
در متون ديني براي گناه به جز كيفر اخروي، آثار و پيامدهاي زيانبار بسياري برشمرده شده است، از جمله آن كه گناه سبب ميشود از فهم قرآن و استفاده از معارف معنوي وحي محروم بماند و نتواند از تلاوت آيات به حقايق آنها برسد؛ زيرا با انجام گناه، آمادگي قلب براي درك راستيها و درستيها از ميان ميرود.(4)
ب. احساس بينيازي :
انسان اگر سلوك علمي و عملي خود را براي پيوند با قرآن، خوشايند بپندارد، اين حالت حجاب و بازدارندة بزرگي است كه انسان را از فيض پر دامنة قرآن محروم ميسازد. براي نمونه كسي كه اهل تجويد است، همان علم جزيي و ارتباط ظاهري با قرآن در نظرش بزرگ جلوه ميكند و آن را كمال بالاترين پاية پيوند با قرآن ميپندارد، يا قرآن پژوهاني كه به طور معمول به وجوه قرائتها و آراي گوناگون لغت شناسان و نزول آيات و تاريخ قرآن ميپردازند؛ چنان ميانگارند كه اشتغال به همين گزارهها بالاترين بستگي و پيوند با قرآن است.
فقه پژوهان وديگر عالمان نيز، همان استدلال به پارهاي آيات در قالب اصطلاحات لفظي فرا يافتههاي علمي را وضع خوشايند ميپندارند و به آن خرسندند، در صورتي كه اين گونه پيوندها نه تنها كافي و تمام نيست كه چه بسا براي بهرهمنديهاي معنوي و خودسازي باطني در پرتو دستور العملهاي قرآن، حجاب و بازدارنده باشد.(5)
نظرات شما عزیزان: